میتوان از چند منظر چاپ دیجیتال و افست را بررسی نمود.
1-نوع کاغذ مورد استفاده: در چاپ افست به طور کلی میتوان از هر نوع کاغذی استفاده نمود هم از نظر نوع ، هم از نظر جنس و هم از نظر گرماژ ، اما در چاپ دیجیتال از هر نوع کاغذی نمی توان استفاده نمود که خود یک نوع محدودیت محسوب می شود.مجتمع چاپ
به طور مثال در چاپ دیجیتال کاغذ تحریر از 60 تا 100 گرم می توان استفاده نمود و بستگی به نوع دستگاه، کاغذهای خاصی را نیز می توان استفاده کرد ( مثلا پرتغالی لفاف قرمز) به عبارتی هر نوع (مارک ) کاغذ 70 گرم قابل استفاده در چاپ دیجیتال نمی باشد.
2-هزینه : از نظر هزینه در تیراژ های کم چاپ دیجیتال بسیار با صرفه تر از چاپ افست بوده و در چاپ تکرنگ مشکی مرز بین چاپ افست و دیجیتال بین 1000 و 1200 نسخه می باشد به عبارتی بین 1000 تا 1200 نسخه هزینه های چاپ دیجیتال و افست با هم برابر می شوند کمتر از 1000 نسخه دیجیتال به صرفه و بیشتر از 1200 نسخه چاپ افست به صرفه می باشد.چاپخانه
این مرز بندی در چاپ 4 رنگ به 400تا 500 نسخه کاهش می یابد به عبارتی در چاپ رنگی بیشتر از 500 نسخه را باید افست چاپ نمود و کمتر از 400 نسخه را به صورت دیجیتال
3-سرعت : گرچه سرعت فرآیند چاپ افست بالاتر از دیجیتال است . اما در تیراژ های کمتر از 100 جلد به علت حذف فرآیندهای مربوط به لیتوگرافی ، خروجی و تنظیمات دستگاه ها، در کل زمان چاپ دیجیتال کمتر از چاپ افست خواهد بود که در تیراژ های بالای 1000 نسخه این روند عکس خواهد شد.
4-کیفیت : به طور کلی کیفیت چاپ تکرنگ مشکی در دیجیتال بهتر از افست می باشد مگر اینکه چاپ تکرنگ مشکی در چاپخانه های جدید الاحداث یا دارای دستگاه های جدید، چاپ گردد که در این حالت کیفیت چاپ افست بهتر از دیجیتال خواهد بود.
به طور کلی کیفیت چاپ تکرنگ مشکلی دیجیتال از کیفیت چاپ افست 80 درصد چاپخانه های موجود در ایران بهتر است، اما در چاپ 4 رنگ این روند برعکس می باشد.
بدین صورت که چاپ 4 رنگ افست معمولا از چاپ 4 رنگ دیجیتال دارای کیفیت بهتری است.
5-دقت : از نظر دقت چاپ تفاوتی بین دیجیتال و افست وجود ندارد به طوری که این فرآیند مربوط به اپراتور دستگاه وتنظیمات دستگاه های چاپخانه در دو نوع چاپ می باشد و ارتباطی به نوع چاپ ندارد.
مهندسی برق (به انگلیسی: Electrical engineering) زیرمجموعهای از مهندسی است که به مطالعه و کاربردهای مرتبط با الکتریسیته، الکترومغناطیس و الکترونیک میپردازد. میتوان مهندسی برق را به دو قسمت عمده تقسیم کرد: بررسی و طراحی سیستمهای انتقال و تبدیل انرژی الکتریکی ؛ و یا بررسی و طراحی سیستمهای الکترونیکی برای پردازش و انتقال اطلاعات، نظیر رایانهها، سامانههای مخابراتی، مدارهای مجتمع، رادارها و نظایر آن. به بیان دیگر، مهندسان برق از الکتریسیته یا برای انتقال انرژی و یا برای پردازش اطلاعات استفاده میکنند.
فراگیرتر شدن استفاده از انرژی الکتریکی و افزایش نیاز به انتقال و نیز پردازش سریعتر اطلاعات، مهندسی برق را به یکی از مهمترین و پرتقاضاترین زمینههای مهندسی و صنعت تبدیل کرده است.
تاریخچه
الکتریسیته یکی از موضوعات جذاب علمی از اوایل قرن هفدهم بوده است. یکی از اولین مهندسین برق احتمالاً ویلیام گیلبرت بوده است که اولین وسیلۀ اندازه گیری الکتریسیته یا الکتروسکوپ را طراحی کرد و آن را ورسوریوم(versorium)نامید. همچنین او اولین کسی بود که به طور واضح مغناطیس و الکتریسیتۀ ساکن را تمیز داد.
تا پیش از حدود دهۀ ۱۸۸۰، مباحث مربوط به الکتریسیته و کاربردهای آن، زیرمجموعهای از فیزیک تلقی میشد. این رشته اولین بار در نیمۀ دوم قرن نوزده میلادی ،بعد از تجاری سازی تلگراف ، تلفن و توزیع برق و استفاده های آن به عنوان یک شغلِ شناخته شده مطرح شد. از حدود سال ۱۸۸۵ برخی دانشگاهها و موسسات فناوری مانند دانشگاه کرنل و یا موسسۀ فناوری ماساچوست، رشتۀ کارشناسی مهندسی برق را ایجاد نمودند. دانشگاه فنی دارمشتات اولین دانشگاهی بود که در سال ۱۸۸۲ دانشکدۀ مهندسی برق را ایجاد کرد و پس از آن دانشگاه کرنل و دیگر دانشگاهها این رشته را ارائه نمودند.
آزمایشات تالس به وسیله میله کهربا اولین مطالعات پیرامون تولید انرژی الکتریکی بود. اگرچه این روش، که به اثر برق مالشی معروف است، میتواند اجسام سبک را بلند و جرقه تولید کند، بسیار ناموثر است. تا پیش از اختراع پیل ولتایی در قرن هجدهم، هیچ منبع الکتریسیته مداومی در دسترس نبود. پیل ولتایی و نسل مدرنش، باتریهای الکتریکی، انرژی شیمیایی را ذخیره میکنند و در هنگام نیاز آن را به شکل انرژی الکتریکی در دسترس قرار میدهند. باتری یک منبع برق همهکاره و رایج است که برای بسیاری از وسایل مناسب میباشد، ولی ذخیره انرژی آن محدود است و زمانی که شارژش تمام میشود باید تعویض یا شارژ شود. برای تقاضاهای الکتریکی عظیم باید به طور مداوم انرژی تولید و به وسیله خطوط انتقال رسانا، منتقل شود.
الکتریسیته، اغلب به وسیله مولدهای الکتریکی تولید میشود که با بخار حاصل از احتراق سوختهای فسیلی، یا گرما آزاد شده از رآکتورهای هستهای، یا سایر منابع انرژی مانند انرژی جنبشی حاصله از باد و جریان آب، به حرکت در میآیند. توربین بخار مدرن که در سال ۱۸۸۴ توسط چارلز آلگرنون پارسونز اختراع شد، امروزه با استفاده از منابع متنوع گرما، حدود ۸۰ درصد توان الکتریکی جهان را تولید میکند. این مولدها هیچ شباهتی به مولد تکقطبی فارادی که در سال ۱۸۳۱ اختراع شد، ندارند، اما هنوز از قانون الکترومغناطیسی او پیروی میکنند که میگوید رسانایی که به میدان مغناطیسی متغییری متصل است بین دوسرش، اختلاف پتانسیل تولید میشود. اختراع ترانسفورماتور در اواخر قرن نوزدهم، بدان معنا بود که نیروی الکتریکی میتواند با ولتاژی بالاتر ولی جریانی کمتر انتقال یابد. انتقال بهینه انرژی الکتریکی بدین معنا بود که میتوان الکتریسیته را در یک نیروگاه مرکزی تولید کرد که از صرفهجویی در مقیاس سود میبرد و به فاصلههای نسبتاً دوری فرستاده میشود.
توان بادی در بسیاری از کشورها در حال گسترش است. از آنجا که انرژی الکتریکی را نمیتوان به اندازهای ذخیره کرد که قادر به پاسخ گویی تقاضا در سطح ملی بود، باید در هر زمان، به اندازهای که لازم است، تولید شود. این خود نیازمند اینست که صنعت الکتریسیته پیشبینی دقیقی از بارگذاری الکتریکی داشته و ارتباط پایداری با نیروگاههای خود برقرار کنند. باید مقدار معینی از الکتریسیته تولید شده، همواره ذخیره شود تا برای مواقع اضطراری و بروز اختلالات، تکیهگاهی محکم وجود داشته باشد.
با مدرنیته یک ملت و بهبود اقتصاد آن، تقاضا برای الکتریسیته با سرعت بالایی افزایش مییابد. در ایلات متحده آمریکا، تقاضای برق در سه دهه اول سده بیستم، سالانه ۱۲ درصد افزایش مییافت. اکنون کشورهای نو ظهور در عرصه اقتصاد، مانند چین و هند، چنین افزایشی را تجربه میکنند. به طور تاریخی، افزایش تقاضای الکتریسیته، از تقاضا برای سایر شکلهای انرژی پیش افتاده است.
نگرانیهای محیطی از تولید الکتریسیته منجر به افزایش تمرکزها برای استفاده از منابع تجدیدپذیر، به خصوص توان بادی و انرژی آبی شده است. اگرچه میتوان انتظار داشت که تاثیر محیطی وسایل مختلف الکتریکی ادامه مییابد، شکل نهایی آن تقریباً پاک است.
یک جفت باتری ایای. علامت + نشان دهنده قطبش اختلاف پتانسیل بین خروجیهای باتری است.
مفهوم پتانسیل الکتریکی با میدان الکتریکی ارتباط نزدیکی دارد. به بار کوچکی که در یک میدان الکتریکی قرار میگیرد، نیرو وارد میشود، و برای حرکت دادن این بار بر خلاف نیرویی که بدان وارد میشود، به کار نیازمندیم. پتانسیل الکتریکی در هر نقطه میزان انرژی لازم برای آوردن بار آزمون از فاصله بینهایت دور به آن نقطه است. واحد آن اغلب ولت است، و یک ولت، پتانسیلی است که با استفاده از یک ژول کار میتوان یک بار یک کولنی را از فاصله بینهایت دور به یک نقطه آورد. توصیح پتانسیل اگرچه رسمی است، کاربرد چندان ندارد، و مفهوم کاربردیتر، اختلاف پتانسیل الکتریکی است که به انرژی لازم برای به حرکت در آوردن بار آزمون بین دو نقطه مشخص گفته میشود. میدان الکتریکی درای ویژگی مخصوصی است و آن اینست که پایستار است، و این بدان معناست که به مسیری که بار میپیماید وابسته نیست: تمام مسیرهای بین دو نقطه به انرژی یکسانی نیاز دارند، و بنابرین یک مقدار منحصر به فرد برای اختلاف پتانسیل مورد نیاز است. یکای ولت به عنوان واحد اندازهگیری و توصیف اختلاف پتانسیل الکتریکی یا ولتاژ شناخته میشود.
برای اهداف کاربردی، بهتر است نقطهای را به عنوان مبدا انتخاب کنیم و پتانسیل را با توجه به آن اندازهگیری و مقایسه کنیم. مبدا خیلی مناسب میتواند زمین الکتریکی باشد، که فرض بر اینست که در تمام نقاط پتانسیلش یکسان است. نام نقطه مبدا زمین الکتریکی است. زمین به عنوان منبا بی پایان از بارهای معادل مثبت و منفی فرض میشود و به همین دلیل از نظر الکتریکی خنثی و غیر قابل باردار شدن است.
پتانسیل الکتریکی یک کمیت اسکالر است، به همین دلیل تنها اندازه دارد و فاقد جهت میباشد. پتانسیل الکتریکی مشابه بلندی است: همانطور که یک جسم رها شده به دلیل اختلاف ارتفاع به وسیله میدان جاذبه به سمت پایین سقوط میکند، بار الکتریکی نیز به دلیل اختلاف پتانسیل ناشی از میدان مغناطیسی سقوط میکند. همانطور که در نقشههای موجود، خطوط کانتوری نقاط هم ارتفاع را نشان میدهند، میتوان مجموعه خطوطی که نقاط هم پتانسیل را نشان میدهند (با نام خطوط همپتانسیل شناخته میشود)، پیرامون یک جسم دارای بار الکترومغناطیسی رسم کرد. خطوط همپتانسیل با تمام خطوط نیرو زاویه قائم میسازند. همچنین آنها با سطح رسانای الکتریکی موازی اند، در غیر این صورت نیرویی تولید میشود که حاملان بار را به سطح پتانسیل میبرد.
میدان الکتریکی به طور رسمی به عنوان نیرو وارده به واحد بار تعریف میشود، اما مفهوم پتانسیل اجازه استفاده از تعریفی مفیدتر و معادل را میدهد: میدان الکتریکی گرادیان مکانی پتانسیل الکتریکیست. واحدش اغلب ولت بر متر بوده، جهت بردار میدان، بزرگترین شیب پتانسیل و جایی است که خطوط همپتانسیل در نزدیکترین حالت قرار دارند.
آهنربای الکتریکی
میدان مغناطیسی، در اطراف یک جریان
موتور الکتریکی از یک اثر مهم در الکترومغناطیس استفاده میکند: جریان در میدان مغناطیسی نیرویی عمود بر میدان و جریان تجربه میکند.
کشف اورستد در سال ۱۸۲۱ در این باره که پیرامون سیمهای حامل جریان الکتریکی میدان مغناطیسی وجود دارد، نشان داد که بین الکتریسیته و مغناطیس رابطهای مستقیم وجود دارد. بعلاوه، به نظر میرسید این فعل و انفعال با نیروی جاذبه و الکتریکی (دو نیروی طبیعت که تا آن زمان شناخته شده بودند)، متفاوت است. نیرویی که به سوزن قطبنما وارد میشد آن را نه به سیم حامل جریان نزدیک و نه آن را دور میکرد، اما با آن زاویه قائم میساخت. واژههای نسبتاً ناآشنای اورستد این بود: "تضاد الکتریکی به روشی چرخشی عمل میکند." این نیرو همچنین به جهت جریان نیز بستگی داشت، یعنی اگر جهت جریان برعکس میشد، جهت نیرو نیز معکوس میگشت.
اورستد اکتشاف خود را به طور کامل متوجه نشد، اما مشاهده کرد که آثار متقابل بودند: جریان به آهنربا نیرو و آهنربا به جریان نیرو وارد میکنند. بعدها آندره ماری آمپر این پدیده را بررسی کرد. او کشف کرد که دو سیم موازی حامل جریان به یکدیگر نیرو وارد میکنند. دو سیم که جهت جریانشان یکسان است، یکدیگر را جذب میکنند و دو سیم که جهت جریانشان مخالف هم است یکدیگر را دفع میکنند. این فعل و انفعال به واسطه میدان مغناطیسی ایجاد میشود که هر جریان تولید میکند و اساس تعریف جهانی آمپر را شکل میدهد.
موتور الکتریکی از یک اثر مهم در الکترومغناطیس استفاده میکند: جریان در میدان مغناطیسی نیرویی عمود بر میدان و جریان تجربه میکند.
رابطه بین میدانهای مغناطیسی و جریان بسیار مهم است، زیرا سبب شد تا مایکل فارادی در سال ۱۸۲۱، موتور الکتریکی را اختراع کند. موتور تکقطبی فارادی از یک آهنربا قرار گرفته داخل مخزن جیوه تشکیل میشد. جریان به وسیله سیمی آویزان از محور بالای آهنربا و غوطهور در جیوه برقرار میشد. آهنربا نیرویی مماسی بر سیم وارد میکرد و برای اینکه جریان برقرار شود، آن را پیرامون آهنربا میپیچاند.
آزمایشهای فارادی در سال ۱۸۳۱ نشان داد در سیمی که عمود بر یک میدان مغناطیسی حرکت میکند، بین دو نقطه نهایی آن اختلاف پتانسیل ایجاد میشود. آنالیزهای متعاقب این فرایند، که با نام القای الکترومغناطیسی مشهور است، او را قادر ساخت تا قانون مشهور القای فارادی را بیان کند، قانونی که مطابق آن اختلاف پتانسیل مدار بسته، متناسب با تغییرات شار مغناطیسی حلقه است. استفاده از این کشف، او را قادر ساخت تا اولین مولد الکتریکی را در سال ۱۸۳۱ اختراع کند، مولدی که انرژی مکانیکی دیسک مسی در حال چرخش را به انرژی الکتریکی تبدیل میکرد. دیسک فارادی هیچ استفاده عملی نداشت، ولی نشان داد که میتوان با استفاده از مغناطیس نیروی الکتریکی تولید کرد، امکانی که میتوان آن را با پی روی از کارهای او بهبود بخشید.
آیا تا به حال گیاهی سبز برای آشپزخانهتان خریدهاید؟! هر چقدر هم که سلیقه برای دکوراسیون خانهتان صرف کنید و تهیه لوازم و نحوه چیدمان تکتک آنها را با هدف و برنامهریزی قبلی و روی اصول انجام دهید، اگر در این ترکیب چیدمانی، جایی برای گل و گیاه درنظر نگرفته باشید، فضای خانه شما باوجود همه لوازم ریز و درشت کاربردی و تزئینی، سرد و بیروح خواهد بود. رنگ سبز حاصل از گیاهان، صفا و نشاط خاصی را در محیط ایجاد میکند که به هیچوجه قابل جایگزینی با چیز دیگری نیست ولی متاسفانه این روزها به دلیل مشکلات حاصل از نگهداری و پرورش گیاهان آپارتمانی طبیعی، بعضی افراد ترجیح میدهند که برای راحتی بیشتر و از طرفی حضور این رنگ - آن هم از طریق گیاهان - از انواع مصنوعی آنها استفاده کنند؛ درحالی که گیاهان طبیعی به عنوان موجودات زنده، منابعی از انرژی مثبت هستند. این انرژی به قدری است که اگرچه برای افرادی که به طور دائم در آن مکان حضور دارند ممکن است به طور مستقیم ملموس نباشد ولی یکی از دلایل شادابی و سرزندگی آنها، به طور قطع حضور در فضایی پر از گل و گیاه طبیعی است. علاوه بر اینها شما همواره با تغییرات در موجود زندهای مواجه هستید که وضعیت آن، حاصل مراقبتها یا حتی بیتوجهیهای شماست. بنابراین گیاه نیز مانند هر موجود زنده دیگری به رفتار شما پاسخ میدهد. درواقع این تعاملات انرژی دوطرفه است. تحقیقات نشان داده است که گیاهان منبع: میز ناهارخوری ، صندلی ناهارخوری ، میز و صندلی کودک ، سیسمونی کودک ،دکوری منزل ، مبل راحتی ،لوستر مدرن ، چراغ مطالعه
ژاپنی یک زبان پیوندی است با منشا مورد اختلاف. زبانی که در ژاپن به آن تکلم میشود زبانی است آهنگ دار و صدادار و تقریباً تمام کلمات آن به حروف مصوت ختم میشوند. کلمات آن چند هجایی است و لایق تغییرات دستوریست. تصریف به وسیله اجزایی که به آخر کلمه الحاق کنند صورت میگیرد. زمانها و وجهها به وسیله ادات فعل از هم تمییز داده میشوند. زبان مکالمه از لحاظ دستور و فرهنگ لغات با زبان مکتوب (که دارای اشکالات فراوان است) فرق دارد.به ترکیب هر صامت و مصوت مورا گفته میشود .
خط
سامانه نوشتاری ژاپنی از سه دسته واج آوا به نامهای هیراگانا (平仮名) و کاتاکانا (カタカナ) و روماجی (ローマ字) و واژهنگارهای کانجی (漢字) تشکیل شده است. از هیراگانا و کاتاکانا با عنوان کلیتر کانا نام برده میشود. کانجی در واقع همان حروف چینی برگرفته از سیستم نگارشی چینی است که معمولاً برای نوشتن کلماتی که از زبان چینی وارد ژاپنی شدهاند استفاده میشود. بر اساس برخی از کلمات کانجی، الفبایی به نام هیراگانا ابداع شدهاست که معمولاً برای نوشتن کلمات اصیل ژاپنی استفاده میشود. الفبای دیگری نیز به نام کاتاکانا وجود دارد که برای نوشتن کلمات وارد شده به ژاپنی از انگلیسی و دیگر زبانها استفاده میشود؛ برخی از حروف هیراگانا با کاتاکانا یکی است. از هیراگانا و کاتاکانا برای بیان چگونگی تلفظ کانجی هم استفاده میشود (فوریگانا).
استفاده از حروف لاتین برای نوشتن کلمات ژاپنی نیز مرسوم است و به آن روماجی گویند.
کانجی
کانجیها همان علایمی هستند که هر یک به تنهایی بیان کننده یک کلمه هستند. کانجیهای استاندارد ژاپن در حدود ۲۰۰۰ هستند. و کانجیها اصولاً از زبان چینی گرفته شدند. تا قرن هفت ژاپن دارای خط نبود و خط را از چین گرفت .ابتدا در خط ژاپنی تنها از کانجی استفاده میشده و بعد در قرن 8 هیراگانا و کاتاکانا ابداع شد و به علت سادگی آن باعث رواج و گسترش ادبیات شد .
میخی سومری را غالب پژوهشگران نخستین گونهٔ خط در غرب آسیا میشمارند. سومریان (حدود ۳۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد) با ابداع خط میخی دورهای را آغاز کردند که به عنوان آغاز خط نویسی شهرت دارد و همچنین اولین مدارک نگارشی بشر که به صورت لوحهای گلین برجای مانده متعلق به تمدنهای میانروداناست.
به تازگی برخی همچون دکتر عبدالمجید ارفعی بر اینکه سومریان مخترع خط در این منطقه بودهاند را زیر سوال بردهاند. این گروه برای این نظریه دو دلیل میآورد، یکی این که برخی نامهای شهرهای سومری به گونهٔ هزوارش هستند که نشان میدهد که از زبان و خط دیگری گرفته شده و دلیل دیگر پیدا شدن اسنادی درجیرفت و شهر سوخته در شرق ایران به خط میخی آغازین است که کهن تر از خط سومری هستند.
میخی اکدی
دبیرهٔ میخی اکدی، دبیرهای میخی بود که در سال ۲۳۵۹ پیش از میلاد، از دبیرهٔ میخی سومری، گرفته و سازگار شد. در همان زمان، بسیاری از واژههای سومری به زبان اکدی راه یافتند و واژهنگارهای سومری، در هر دو زبان سومری و اکدی خوانده میشدند. این زبان دارای ۲۰۰ تا ۴۰۰ نشانه و یا حتی بیشتر است، که بسیاری از آنها دارای چند تلفظ میباشند. این دبیره برای نوشتن زبان اکدی که یکی از زبانهای سامی در میانرودان(عراق، سوریه و ایران امروزی) بوده، در میان سالهای ۲۸۰۰ پیش از میلاد تا سال ۵۰۰ میلادی به کار میرفتهاست.
میخی ایلامی
دبیرهٔ میخی ایلامی، دبیرهای میخی است که از ۲۵۰۰ پ. م. تا ۳۳۱ میلادی به کار میرفتهاست. این دبیره از دبیرهٔ میخی اکدی بدست آمدهاست. دبیرهٔ میخی ایلامی از ۱۳۰ نشانه ساخته شدهاست، که این تعداد بسیار کمتر از دیگر دبیرههای میخی است.
میخی اوگاریتی
میخی اوگاریتی، دبیرهای میخی و ابجد است، که از ۱۵۰۰ پ. م. برای نوشتن زبان اوگاریتی به کار میرفتهاست. در سال ۱۹۲۸ در اوگاریت(رأس شمراء امروزی) در سوریه، کتیبهای به زبان مردهٔ سامی شمالخاوری یافت شد که ۳۱ حرف داشت.
لوحهای گلی که به اوگاریتی نوشته شدهاند، دیرینهترین گواهی چیدمان الفبایی سامی خاوری و جنوبی است . این دبیره، از چپ به راست نوشته میشود.
میخی هخامنشی
خط میخی هخامنشی به احتمال زیاد توسط داریوش بزرگ ایجاد شدهاست. این نوع خط میخی که متشکل از ۳۶ علامت است. آخرین نوع خط میخیاست که ابداع شدهاست (در سدهٔ ششم پیش از میلاد). این خط برای نوشتن کتیبههای هخامنشی به کار رفتهاست. خط میخی هخامنشی خطی نیمه الفبایی نیمه هجایی است به علاوهٔ ۸ اندیشهنگاشت که برای لغات پر استفاده مثل شاه، کشور و اهورامزدا به کار میروند. این خط از سادهترین خطوط میخی است. تنها خط میخی اوگاریتی است که از آن سادهتر است و صد در صد الفبایی است. این خط همکنون در استاندارد یونیکد (۴٫۱) پذیرفته شده و بازهای به آن اختصاص داده شدهاست.
میخی بابلی
دبیره میخی بابلی گونهای خط میخی است که در تمدن بابل رواج داشته است. این خط همانند دیگر خطوط میخی از علامتهای گوهای شکل تشکیل شده بود. اعداد دبیره میخی بابلی تا شصت از یک شیوه پیروی کرده و از عدد شصت به بعد تغییر میکند
دبیره میخی به آن دسته از دبیرهها گفته میشود که نمادهایی شبیه گوه دارند. خطوط میخی گونههای گوناگونی دارند که برای نوشتن زبانهای مختلف به کار میروند. از گونههای خط میخی میتوان به میخی پارسی باستان، سومری، اکدی، ایلامی، بابلی و اوگاریتی اشاره کرد. همه خطوط میخی که تا کنون رمزگشایی شدهاند از چپ به راست نوشته میشوند. این خط که برخی باور دارند پایۀ اندیشهنگار دارد، در همه کشورهای آسیای غربی به کار میرفتهاست. پژوهشگران،سومریان را سازندۀ خط میخی میدانند.
خطِ میخی هخامنشی که دارای ۵۰ نشانهاست، آخِرین گونۀ خطِ میخی است که در سدۀ ششم پیش از زایش مسیح ساخته شدهاست. این خط برای نوشتن نوشته (کتیبه)های هخامنشی به کار رفتهاست. خطِ میخیِ هَخامنشی، خطی نیمه الفبایی، نیمه هجایی است افزون بر ۸ نشانه (ایدئوگرام) که برای واژگان پر کاربرد مانند شاه، کشور و اهورامزدا به کار میروند. این خط از سادهترین خطوطِ میخی است. تنها خط میخی اوگاریتی است که از آن سادهتر است و صد در صد الفبایی است. این خط هم اکنون در استاندارد (Unicode (۴٫۱ پذیرفته شده و بازهای به آن اختصاص داده شدهاست.
پنجره ای تازه به سوی طراحی داخلیسال هاست که مراکز طراحی دکوراسیون می کوشند تا با ارائه راهکارهای متنوع به مخاطبان خود بفهمانند که می توان در فضایی غیرمشابه با آنچه در آن هستند، زندگی کنند. گرافیک محیطی تنها به طراحی بیلبورد و پوستر های تبلیغاتی که هدف شان فقط تشویق مخاطب به خرید کالاست محدود نمی شود. طراحی محیطی یک هنر هدفمند است که می تواند زبان مشترک بین آدم ها باشد. بررسی زبان تصویر در زمان های دور به خوبی نشان می دهد تصویر برای مقاصد گوناگون و آسان کردن ادراک مسائل برای مخاطب یا ساده تر منفصل کردن مفاهیم و برقراری ارتباط توسط آدمی ترسیم شده است.
از این رو می توان گفت طراحی داخلی هم می تواند زبان مشترک آدم هایی باشد که قرار است در یک خانه یا محیط اداری مدتی را با هم سپری کنند. طراحی داخلی مجموعه دانشی است که با عناصری نظیر رنگ، فرم، بافت و نور باعث بهینه سازی فضا ها و دستیابی به مکانی می شود که فرد می تواند در آن فارغ از خستگی ها و فشار های روانی به شکوفایی برسد. بافت و فرم مهم ترین نقش را در طراحی داخلی ایفا می کنند. طراحی داخلی کلاسیک به طور عمده یک سلیقه مردم پسند است و بیشتر مربوط به اصول دکوراسیون قصرهای لویی هاست و در انواع اصیل و دقیق هنوز کاری قابل ستایش است اما دلیل اینکه این نوع دکوراسیون نزد مردم عامه از محبوبیت بالایی برخوردار است مربوط می شود به درک سریع آنها از روی فرم های شناخته شده ای که در ذهن به آنها عادت دارند.
در چنین طرح هایی نمادها تنها بار بصری دارند و به راحتی قابل درک و ارزیابی اند. از طرف دیگر می دانیم که این گونه طرح ها زمانی نشانه ثروتمندی و تعلق به لایه های روشنفکری و بالاتر جامعه بوده است و پزها و مدهای روشنفکرانه همیشه با سال ها تاخیر به زندگی مردم معمولی منتقل می شود. در فرم های مدرن طراحی تنها به آسایش فیزیولوژیک فرد استفاده کننده فکر می شود. فرم ها و حجم ها به شکل عریان، ساختار خود را به نمایش می گذارند و اهدافی عالی و خیالی را دنبال نمی کنند. این گونه است که کار طراحان مدرن به مراتب دشوارتر است.
کشف نشانه های خاطره انگیز در چنین محصولاتی دشوار و پیچیده است و بیش از آنکه تحت تاثیر فرم ها و شکل های کلاسیک باشند دارای علائمی از اندیشه های جدیدند.اساساً در زندگی ماشینی امروز نمی توان پس از چند ساعت کار مداوم و خستگی ناشی از نشستن طولانی مدت روی صندلی های تراموا و تاکسی، مبل های لوکس و سلطنتی را برای استراحت و رفع خستگی برگزید. این مورد تناقض در دفاتر کار هم دیده می شود و با وجود مدرنیسم هنوز کارفرمایانی وجود دارند که در طراحی داخلی دفتر کار مدل سنتی را می پسندند. بیشتر کارفرماهای متمکن به دلیل علاقه خاصی که به داشته های خود دارند برای انگیزش احساس رقابت و احساس قدرت در حیطه خصوصی خود اغلب خانه هایی با طرح های پرنشانه را می پسندند و استفاده از حس های پیچیده (اما فرم های ساده) را به سختی می پذیرند.
شاید به این دلیل که سادگی فرم ها ممکن است مخاطب را در مورد ثروتمندی مالک به شک اندازد، در حالی که طراحی داخلی مدرن بیشتر بر کیفیت فوق العاده مواد، کیفیت بالای اتصالات آنها به هم و ایده جذاب و هنرمندانه تاکید دارد. چون افراد از کار روزمره به خانه باز می گردند و نیاز به آرامش و تسکین خاطر دارند توجه به فرم در چیدمان و معماری داخلی منزل بسیار اهمیت دارد. کاربرد فرم هایی با برش های تند و تیز و نیز رنگ های گرم و تند باعث ایجاد آزار و اذیت بصری و گرفتن آرامش از افراد می شوند. به عبارت دیگر در فضاهای داخل منزل و طراحی دکوراسیون داخلی باید سعی شود از فرم های تیز و خشن و رنگ های خیلی گرم به مقدار زیاد استفاده نشود. معمولاً برای چیدمان داخلی رنگ های ملایم و از نظر ارزشی زیر ۶۰ درصد به کار برده می شود. ایجاد ریتم هم در طراحی داخلی و از بین بردن فضای خشک و کاملاً یکنواخت موثر است. ریتم می تواند در شکل اجسام، رنگ و حرکت آنها ایجاد شود. در ریتم تکراری فرم ها و شکل ها به موازات هم تکرار می شوند که از لحاظ دید بصری دارای انضباط ویژه و رسمی است.
ریتم گاهی به صورت رنگ و کنتراست های رنگی ایجاد می شود که چشم اندازهای بسیار زیبایی را به وجود می آورد. برای ایجاد ریتم در خانه می توان از پارچه ها، پرده ها و کفپوش هایی که دارای این عنصر هستند استفاده کرد. برای ایجاد ریتم در اتاقی که با میز کنفرانس پر شده باید به منبع نوری توجه کرد و چیدمان را متناسب با نور اتاق انجام داد.نور یکی از نیازهای حیاتی در زندگی روزمره ماست از این رو هنگام طراحی دکوراسیون یک خانه یا حتی پیشتر هنگام ساخت آن باید مورد توجه خاص معمار و سپس دکوراتور هر خانه قرار گیرد. نورپردازی در هر اتاق باید متناسب با ویژگی های معماری آن و نحوه قرارگیری اتاق باشد و ضمن تامین نور مورد نیاز باید با سبک دکوراسیون اتاق نیز هماهنگ باشد. یک نورپردازی خوب بیش از هر چیز به میزان نورگیری اتاق در روز مرتبط است تا دست کم نور مورد نیاز در طول روز را با ترکیبی از نور طبیعی و در صورت نیاز مصنوعی تامین کند. همچنین اندازه و فرم یک اتاق نیز میزان نورگیری طبیعی آن را تحت تاثیر قرار می دهد. چنان که به راحتی می توان مجسم کرد یک اتاق کوچک به نور کمتری نسبت به یک اتاق بزرگ نیاز دارد. فرم اتاق و تعداد و اندازه پنجره ها نیز در این امر تاثیرگذار هستند. میزان نور طبیعی یک اتاق را در واقع می توان نقطه آغاز طراحی یک نورپردازی مناسب برای آن دانست.
هنگام طراحی یک نورپردازی در فضای اتاقی مشخص ابتدا کاربردهای اتاق را در نظر بگیرید. اگر اتاق فضای نسبتاً بزرگی دارد و احتمال می رود برای مصارف گوناگون از قبیل خواندن و مطالعه، استراحت و تماشای تلویزیون مورد استفاده قرار گیرد باید نورپردازی به نحوی باشد که برای هر یک از این فعالیت ها میزان نور مناسب در اتاق تامین شود و همچنین در هر اتاق ویژگی های دکوراتیو را نیز می توان با استفاده از نورپردازی پررنگ تر و دیدنی تر ساخت ضمن آنکه هر سبک دکوراسیونی نیز نوع خاصی از نورپردازی را می طلبد. رنگ دیوارها در یک اتاق نیز می توانند تاثیر چشمگیری روی نور فضا ایجاد کنند. دیوارهایی که رنگ روشن دارند با انعکاس نور از سطح شان فضا را روشن تر نشان می دهند، حال آنکه دیوارهای تیره نور را جذب می کنند و فضا را کم نورتر نشان می دهند. در بحث طراحی داخلی محیط های کاری علم ارگونومیک می تواند راهگشای بسیاری از مسائل باشد. ارگونومیک علم طراحی سازگار محیط و محصولات با کاربران است. ارگونومیک در نظر اول ممکن است آگاهی و علم جلوگیری از صدمات و ناراحتی های پیش بینی نشده معنی شود در حالی که موضوع اصلی آن پیش از بررسی وقوع ضایعه ای، تقویت راحتی و روانی عملکرد است.
این علم از اطلاعات مربوط به علوم آناتومی و فیزیولوژی برای اندازه گیری شاخصه های فیزیکی افراد و پاسخ آنها به محیط بهره می گیرد و تمرکز اصلی آن بر سلامتی و بهره وری قرار دارد. در اداراتی که از موارد و مسائل ارگونومیک تبعیت می کنند، دستورالعمل های ارگونومیکی مخصوص محل کار برای طراحی محیط کاری ارگونومیکی به کار گرفته می شوند. صندلی های ارگونومیک که کاملاً قابل تنظیم باشد برای هر کارمند تهیه می شوند و جاپایی های ارگونومیک مناسب در صورت لزوم وجود خواهند داشت. از طرف دیگر نورپردازی به گونه ای است که لامپ های موجود باعث خیرگی مستقیم یا غیرمستقیم چشم کارمندان نمی شود. صفحه نمایش ها و نگه دارنده های اسناد به گونه ای طراحی می شوند که کارکنان خط مستقیمی برای میدان دید خود داشته باشند. موس های ارگونومیکی، کیبوردهای ارگونومیکی، لوازم اداری ارگونومیکی و کاملاً قابل تنظیم، کارمندان را در خط وضعیت طبیعی قرار داده و در نتیجه صدمات کاری (عضلانی-اسکلتی) ناشی از عدم لحاظ موارد ارگونومیک را از بین می برند.
از مهمترین رخدادهای تاریخ، اختراع حروف چاپی مستقل و دستگاه چاپ بودهاست که به تصور غالب، اولین بار، یوهانس گوتنبرگ (۱۴۶۸-۱۳۹۷) آلمانی در سال ۱۴۵۶ میلادی آن را اختراع کرد؛ اما در حقیقت اختراع فن چاپ به قرنها پیش از گوتنبرگ برمیگردد. ادوار تاریخی چاپ و تحولات آن از ابتدا تاکنون به طور کلی به ۶ دسته تقسیم بندی میشود:
پیش از تاریخ و آغاز دوران تاریخی
دوران باستان
دوران چینیها
دوران هنری
دوران مکانیک
دوران فتو مکانیک
این دوران از آغاز خط نویسی و پیش از آن تا حدود قرن ۲۰ میلادی را شامل میشود.
اختراع چاپ در چین
آسوریان چند هزار سال پیش از میلاد بر خشتهایی از گل رس مُهر میزدند. انگشترهای خاتم نیز که در زمان باستان استفاده می شد بر همین اساس کار می کرد، چاپ باسمه نیز قرنها قبل از گوتنبرگ در چین شناخته شده بود، در دوران حکومت سلسلهٔ تانگ در چین (۹۰۶-۶۱۸)، قدیمیترین نمودهای صنعت چاپ دیده شده است. در این دوره، نقشها بر روی صفحهای چوبی حکاکی، و بعد بر روی پارچه چاپ میشد. اولین اشاره به چاپ، در سال ۵۹۳ و یک فرمان حکومتی چینی است که در آن، امپراتور ونتی، دستور میدهد تصاویر و متون بودایی را چاپ کنند. این متون را اول بر قطعهای کاغذ نازک مینوشتند و بعد آن را بر صفحهای چوبی میچسباندند و متن را بر روی چوب حکاکی میکردند تا یک «زینک» چوبی بسازند و از آن برای چاپ متن استفاده کنند. این شیوه زمان زیادی میبرد، چرا که هر صفحه از کتاب باید بر یک صفحهٔ چوبی جداگانه حکاکی میشد. قدیمیترین کتاب چاپی[۲] که تا کنون پیدا شدهاست، یک متن مذهبی بودایی است که در سال ۸۶۸ چاپ شده، این متن در غار دونهوانگ در جادهٔ ابریشم کشف شده است. در قرن نهم، کتابهای چاپی با تیراژ بالا در شو (ایالت چچوان امروز) عرضه شد و دلالان خصوصی امکان خرید آنها را داشتند. کمی بعد، فن چاپ به ایالت های دیگر نیز گسترش یافت و در اواخر قرن نهم، در تمام چین رواج یافت. کتابهایی نظیر کتابهای کنفوسیوسی، متون بودایی، فرهنگهای لغت، کتابهای ریاضیات و ... در این دوران چاپ شده است. این فن به سرعت پیشرفت کرد و در سال ۱۰۰۰ میلادی، کتابهای صحافی شده به سبک امروز، جانشین تومارها شد. در سال ۱۰۴۱ میلادی، کیمیاگری چینی به نام بیشنگ، حروف مستقل چاپی را اختراع کرد این حروف بر روی سفال مرطوب حکاکی میشد و بعد از پختن در کوره، دوام زیادی مییافت و سرعت حروفچینی و تکثیر متون را بسیار بالا می برد حروف دستی و حروف قلعی که پس از آن ایجاد شد، هیچ یک رواج نیافت، بر عکس حروف چوبی متداول شد. در اوایل قرن ۱۱، اختراع حروف چاپی مستقل باعث رواج کتابهای ارزانتر چاپی در دوران سلسلهی سونگ (۱۲۷۹-۹۶۰) در چین شد.
چاپ در کره
اعتبار اختراع حروف چاپی فلزی و صنعتی شدن چاپ، از آنِ حکومت کره است که اولین بار در سال ۱۲۴۱ میلادی به آن شاره میشود. در سال ۱۳۹۲، ۶۴ سال قبل از دستگاه چاپ گوتنبرگ، دولت کره، وزارت چاپ را تأسیس کرد که وظیفه داشت حروف چاپی فلزی را با فن ریختهگری تولید کند. کارخانهی ریختهگری دولت کره، در سال ۱۴۰۳، یک قلم مفرغی شامل صدها هزار کاراکتر داشت و تا پایان قرن پانزدهم، دهها قلم کرهای دیگر نیز اختراع شد. احتمال دارد که مارکوپولو که در قرن سیزدهم به چین رفت، کتابهای چاپی را دیده باشد و او یا مسافران دیگر جادهٔ ابریشم، این دانش را به اروپا آورده باشند که بعدها الهامبخش یوهان گوتنبرگ برای اختراع ماشین چاپ شد، چون غربیان نیز قبل از گوتنبرگ با چاپ آشنایی داشتند.